در انحنای تنهایی خویش ... بین ماندن و رفتن .
.. بین بودن و نبودن ... بین نیاز و استغنا ... بین خاموشی و فریاد ... رفتن را برمیگزینی !

حسی گنگ و نامفهوم با معنایی به وسعت اندوه.. تو را در بر می گیرد و بغضی خاموش گلویت را می فشارد..... میشکنی ... میشکنی.... و از مرور خاطره ها خیس میشوی !...
می دانی... در زیر لایه های سکوت و فراموشی... خواهی پوسید .... می دانی در زیر لایه های سکوت و فراموشی ...
خواهی پوسید... می دانی در چشم این.. رهگذران غریبه... مهجور خواهی ماند... آری خوب می دانی که از خستگی.. حرف های بر دل مانده.. مچاله خواهی شد ... ولی رفتن را بر می گزینی....
می دانی دوباره.... باید پشت این حصارهای تودرتو خالی... برای بودن تلاش کنی... و باز با این روزمرگی بیهوده بجنگی...... اما رفتن را بر می گزینی!
می روی و سکوت پیشه می کنی..... و آنقدر غرق در این سکوت می شوی.... که می خواهی سکوتت را فریاد کنی! .... با تمام وجودت فریادکنی! .... با تار و پودت!
پس دوباره باز میگردی .... ولی می دانی... آری خوب می دانی ...که سکوت را نمی توان فریاد زد....
و ای کاش کسی معنای.... این سکوت را می فهمید!...

نظرات شما عزیزان:

aSAL

ساعت17:26---30 فروردين 1390

[وب سایت]

SALAM
KHEILI KHOSHGEL NEVESHTII
LINKET MIKONAM

تکتم

ساعت5:45---24 فروردين 1390

[وب سایت] - [ایمیل]

سلام ستاره جون تبریک میگم وبلاگ خوبی داری امید وارم بر عکس وبلاکت همیشه شاد باشی گلم

مریم

ساعت9:04---23 فروردين 1390

مرسی عالی بود

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: